اشتباه...
ارسال شده در جمعه 9 تير 1391برچسب:, -
14:33
به نام آنکه وجودم ز و جودش گشت موجود.
سلام!امروز همين طوري فقط ميخوام دردودل هاي دل عاشقم رو بنويسم.چون هميشه همدمم نوشتن بوده با نوشتن بار دلم سبک ميشده ، از کلاس دوم دبستان تا الان دفتر چه خاطرات داشتم.
خودتون ميدونيد که دفتر چه خاطرات يه چيزه خصوصيه و کسي نبايد بخونتش،مگه نه؟!
منم چون همين فکر رو ميکردم توي دفتر چه خاطراتم از اون کسي نوشتم که عاشقشم و حاضرم براش بميرم.همه چيز درباره ي يگانه عشق زندگيم...
اما اي دل غافل!
موقعي که نبودم کسي اومد و دفتر چه ام رو خوند!
منم براي اينکه کسي ديگه نتونه دفترم رو بخونه اونو پاره کردم و سوزوندم.
راستش خيلي تلخه که تمام خاطرات زنگيت رو(حالا چه تلخ و چه شيرين)بادستاي خودت پاره پاره کني و بسوزوني.
واسه منم سخت بود اما چاره اي جز اين نداشتم.
حالا ديگه چيزي نمي نويسم توي دفتر چه ام .
پس بنابراين حرفام رو اينجا نوشتم تا کمي از بار دلم رو بردارم.
با نظراتون در اين باره خوشحالم کنيد!
روز جمعه است و به ياد عشقم مينويسم...
ارسال شده در جمعه 2 تير 1391برچسب:عاشق,عشق,تنهايي,, -
19:53
رفتي و نديدي که چه محشر کردم
با اشک تمام کوچه را تر کردم
وقتي که شکست بغض تنهايي من
وابستگي ام را به تو باور کردم
.
.
.
.
شمع و پروانه و بلبل همه جمعند
بي رحم بيا!رحم به تنهايي من کن...
.
.
.
.به لبخندي مرا از غم رها کن
مرا از بيکسي هايم جدا کن
اگر مردن سزاي عاشقان است
براي مردنم هرشب دعاکن
دلتنگم...
ارسال شده در جمعه 2 تير 1391برچسب:عاشقي,تنهايي,دلتنگي, -
19:48
دلتنگ يعني روبه روي دريا ايستاده باشي
و
خاطرات يک خيابان خفه ات کند...